داستان کوتاه

ساخت وبلاگ

آمده ام کلمات را آب و جارو کنم، قاب خاطرات را دستمال بکشم و به این صفحه ی خاکستر نشین سلامی بکنم..خیلی وقته این صفحه رو به امان خدا ول کردم و چیزی ننوشتم. اون قدیما زمانی که تازه وارد دهه ی دوم زندگیم شده بودم، انشاهام رو اینجا به اشتراک میذاشتم حالا که دهه ی دوم زندگیم هم کامل شده اومدم تا سری به نوشته های خاک خوردم بزنم. مطالب قدیمی تر رو که بخونید متوجه خامی و کودکانه بودن متن ها می شید.خواستم یاد ایام کنم.برگشتم ادامه بدم. پر قدرت تر از قبلم. به امید نویسنده شدن.آرزو که بر جوانان عیب نیست؟ هست؟! + نوشته شده در یکشنبه پانزدهم فروردین ۱۴۰۰ ساعت 14:30 توسط زینب رسولی  |  داستان کوتاه...ادامه مطلب
ما را در سایت داستان کوتاه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : zeynabli19 بازدید : 24 تاريخ : شنبه 8 بهمن 1401 ساعت: 18:07

کاش بروم جایی از همه دورتنها و غوطه ور در دنیای خیالمن باشم و دمی باشد و یک ورق کتابکلبه ای مسکوتو چراغکی که سوسو بزند در تنهایی خویشآزاد باشم من شاید در تالاب اندیشه ها گم بشوم، همراه قایقی کاغذیخسته از دغدغه هابه دور از دغدغه هابا پارویی از جنس قلم حریصانه به جنگ با کلمات بروم و چه روزیست آن روزخوشبخت ترینم من.روزی که مشغله ها محو بشوندلب را با فنجانی آرامش، تر کردو دل را با نسیم گریز پا گره زدآنگاه بایستد زمانتا به ابدو من در گوش دلم، الفبای دلجویی نجوا بکنم.  + نوشته شده در سه شنبه یازدهم خرداد ۱۴۰۰ ساعت 1:31 توسط زینب رسولی  |  داستان کوتاه...ادامه مطلب
ما را در سایت داستان کوتاه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : zeynabli19 بازدید : 99 تاريخ : دوشنبه 13 تير 1401 ساعت: 13:20

چرا ادبیات؟!ما انسان ها در زمانه ای زندگی می کنیم که شرایط بغرنج و مشغله های بسیار هروقت خسته ی مان می کند ترجیح می دهیم برای لحظاتی هرچند کوتاه از کشمکش های روزانه فارغ شویم و برای رهایی از آنها چاره ای بیندیشیم. قصه سازی و قصه گویی یکی از ترفندهای جذاب و پرنشاط برای رفع این مشکل خواهد بود. اگر کمی عمیق تر فکر کنیم می بینیم بشر همواره در طول تاریخ به دنبال خلق روایت های داستان گونه بوده. انسان های اولیه نیز با وجود کمترین امکانات و کمترین دانش از این سلاح بهره می بردند. نقاشی روی دیوار غارها حاکی از همین موضوع است که هرکدام به نوبه ی خود، حکایت یا قصه ای را رقم می زند. همینطور اشعار شعرای بزرگ، ترانه ها، فیلم ها و سریال ها هرکدام بیانگر یک قصه هستند. حتی از قدیم الایام مفاهیم تربیتی را در ادبیات می گنجاندند. همه ی ما دوستی و دشمنی، صداقت و دروغ‌گویی، ظلم و مهربانی را لا به لای یکی بود یکی نبود قصه هایی که برای مان گفته اند آموخته ایم، از حکایات پند گرفته ایم و برای نسل های بعد از خود نیز نقل کرده ایم. ادبیات پناهگاه مناسبی برای تجدید قوا و رهایی از دلخستگی ها و روزمرگی هاست. ادبیات قایق شناوری در آبی بی کران خیال است که مسافرانش را انسان ها تشکیل می دهند و اگر "این مهم" نیاز نبود، قصه ها هیچ وقت آفریده نمی شدند. ما آدم ها جسم محدودی داریم اما با وجود همین محدودیت، از طریق اندیشه و تفکر می توانیم مرزهای جهان خیال بگذریم و خالق بهترین ایده ها باشیم.ادبیات دوست ماست.با او مهربان تر رفتار کنیم.به بهانه ی روز قلم و نویسنده♥️۱۴ تیر ۱۴۰۰ خدایا نویسندگی ام آرزوست داستان کوتاه...ادامه مطلب
ما را در سایت داستان کوتاه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : zeynabli19 بازدید : 105 تاريخ : دوشنبه 13 تير 1401 ساعت: 13:20

خوانندگان عزیز و محترم لطفا به ادامه مطلب مراجعه کنند...

داستان کوتاه...
ما را در سایت داستان کوتاه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : zeynabli19 بازدید : 117 تاريخ : چهارشنبه 15 خرداد 1398 ساعت: 0:20

اگر دیدی کسی را کنارت نداری،اگر دیدی تنهایی،ناراحت نباش.خدا به تو نزدیک است.

+ نوشته شده در  شنبه بیست و دوم خرداد ۱۳۹۵ساعت 14:27&nbsp توسط زینب خاتون  | 
داستان کوتاه...
ما را در سایت داستان کوتاه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : zeynabli19 بازدید : 134 تاريخ : سه شنبه 21 شهريور 1396 ساعت: 21:42

جاده ی زندگی بی انتهاست.پر از فراز و نشیب  و پستی و بلندی.زندگی پر است از چاله های پرخطر. و تو در این جاده به سوی سرنوشت پیش می روی.قدم هایت را درست بردار شاید...

دیگر نتوانی برگردی.

+ نوشته شده در  شنبه بیست و دوم خرداد ۱۳۹۵ساعت 14:32&nbsp توسط زینب خاتون  | 
داستان کوتاه...
ما را در سایت داستان کوتاه دنبال می کنید

برچسب : جاده,زندگی, نویسنده : zeynabli19 بازدید : 139 تاريخ : سه شنبه 21 شهريور 1396 ساعت: 21:42

مهم نیست که در آزمون تفاوت با دیگران برترین باشم،این مهم است که در آزمون زندگی بهترین باشم.

+ نوشته شده در  چهارشنبه نهم تیر ۱۳۹۵ساعت 15:57&nbsp توسط زینب خاتون  | 
داستان کوتاه...
ما را در سایت داستان کوتاه دنبال می کنید

برچسب : جمله,کوتاه,کوتاه, نویسنده : zeynabli19 بازدید : 137 تاريخ : سه شنبه 21 شهريور 1396 ساعت: 21:42

خداوندا  کوله بارم سرشار از گناه است.چه مقدار از قطرات باران چشمانم کفاف چشم پوشی ات از آن ها را می دهد؟

+ نوشته شده در  چهارشنبه سی ام تیر ۱۳۹۵ساعت 21:44&nbsp توسط زینب خاتون  | 
داستان کوتاه...
ما را در سایت داستان کوتاه دنبال می کنید

برچسب : گناه, نویسنده : zeynabli19 بازدید : 141 تاريخ : سه شنبه 21 شهريور 1396 ساعت: 21:42

خداوندا...

دوست دارم مرگ برایم مانند رفتن به مراسم اهدای جایزه باشد،نه مانند وحشت فرو رفتن در باتلاق ترس و پشیمانی.

+ نوشته شده در  پنجشنبه بیست و یکم مرداد ۱۳۹۵ساعت 16:16&nbsp توسط زینب خاتون  | 
داستان کوتاه...
ما را در سایت داستان کوتاه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : zeynabli19 بازدید : 121 تاريخ : سه شنبه 21 شهريور 1396 ساعت: 21:42

کم و بیش چیزهایی راجع به آن شنیده بودم،اما با آن آشنایی کامل نداشتم.کنجکاوانه در صدد آن بودم تا راز این فضای عجیب را کشف کنم،فضای مجازی را می گویم. بالاخره یک بار فرصت این به من دست داد تا ذهن پرسشگرم را آرام کنم.با اشاره انگشتانم و لمس صفحه شیشه ای به دنیای دیگری وارد شدم.انگار آن صفحه شیشه ای، پنجره ای بود میان آن دنیای مجازی و دنیای واقعی من.با تعجب به اطراف نگاه کردم،گویی در خلا بودم.آنجا پر ا داستان کوتاه...ادامه مطلب
ما را در سایت داستان کوتاه دنبال می کنید

برچسب : فضای,مجازی, نویسنده : zeynabli19 بازدید : 174 تاريخ : سه شنبه 21 شهريور 1396 ساعت: 21:42